امتیاز کاربران

Star ActiveStar ActiveStar ActiveStar ActiveStar Inactive

روند تبدیل داده به اطلاعات و سپس دانش ، اهمیت دانش بودن در قرن حاضر را بیش از پیش نشان می دهد.

تا همین اواخر اندیشمندان دانش را بزرگترین ثروت بشر می دانستند و بیان می کردند که دانش است که بسیاری از افراد و سازمانها را بی نظیر نموده است. 

شرکتهای بزرگی چون Microsoft ، Google ، Apple قدرت و ثروت خود را مدیون دانشی بودن خود می دانند.

مفهوم جدیدی که اینروزها نمودار شده است : 

Knowledge Sharing versus Knowledge having می باشد.

یعنی آنچه باعث قدرت است به اشتراک گذاشتن دانش است. 

همین پارادایم است که منتج به گسترش بسیار بالای شبکه های اجتماعی و به استراک گذاری همه چیز در روزگار امروز شده است.

البته مرزهای دانش را باید رعایت کرد و نه باید در ورطه خلط حوزه شخصی با دانشی افتاد.

1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 امتیاز 0.00 (0 نظر)

امتیاز کاربران

Star InactiveStar InactiveStar InactiveStar InactiveStar Inactive

روند نگاه به کارکنان در سازمانها همواره در 100 سال اخیر تغییر کرده و نگاهی مناسب به این مقوله بوجود آمده است.

از زمان تشکیل سازمانهای بزرگ ابتدا نگاهی کاملا ماشینی به کارکنان وجود داشت، حتا بررسیهای علمی سازمانی هم بر این نگاه استوار بود به نحوی که برای ارتقاء کارائی از روشهای ماشینی و مهندسی مانند کارسنجی و زمان سنجی بهره برداری می شد. پس از رشد سازمانها و مطالعات گسترده در حوزه علم مدیریت ، نگاه " نیروی انسانی " جایگزین نگاه قبلی شد و انسانها در سازمانها نیروی محرکه ای بودند که باید به آنها توجه می شد ، با وجودیکه این نگاه نسبت به نگاه قبلی مناسبتر بود لکن سرمایه داران و صاحبان بنگاهها صرفا برای نیل به بهترین نتیجه عملکرد و دستیابی به نتایج بهتر به این مقوله توجه می کردند تا کارکنان بیشتر و بهتر کار کنند و آنها سود بیشتری بدست آورند. حتا مدیران حرفه ای که دستیابی به نتایج بالاتر برایشان منافع بیشتری ایجاد می کرد، از این رویکرد استفاده می کردند و می کنند.

قارغ از اینکه انسانها سطحی بالاتر از نیروی کار دارند، پس از رشد بالقوه سازمانها و رقابت بسیار شدید، بالاخص دانشی شدن سازمانها ، بالاخره نیروی انسانی تبدیل به منبع انسانی شد، یعنی در کنار منابع مالی و تجهیزاتی جایگاه سومی برای منابع انسانی بوجود آمد و تلقی صاحبان و مدیران سازمانها نیز آن بود که کارکنان مانند منابع دیگر اولا کمیابند و ثانیا از دست دادنشان علاوه بر ایجاد هزینه ، ارزش جایگزینی بالائی برای سازمان ایجاد می کند. ضمن آنکه دانش سازمان را ممکن است به سازمانهای رقیب منتقل کند و عواقب جبران ناپذیری بوجود آورد. 

مسیر ارتقاء رویکرد به کارکنان بالاخره با کاهش تعداد کارکنان شایسته و رشد بسیار بالای تغییرات، تبدیل به نگاه " سرمایه انسانی" شد. سرمایه تا قبل از آن نگاهی صرفا مالی را به ذهنها متبادر می کرد و سازمانهای با سرمایه مالی بالاتر ، امکان رشد و تعالی بالاتری داشتند، اما سازمانهای امروزی بیشتر مغز افزار بودند تا سخت افزار ، بسیاری از سازمانها با سرمایه مالی اندک و فقط با اتکا به دانش کارکنانشان توانستند به رشدهای متفاوتی دست یابند که قبل از آن تصورش هم ممکن نبود. بنابراین کارکنان دانشی تبدیل به سرمایه های اصلی سازمانها شدند.

سازمانها اما اکنون در حال دستیابی به مفهوم جدیدی در مقوله کارکنان هستند، و ایشان را شریک استراتژیک خود می دانند، همانطور که مشخص است اگر کارکنان خود را شریک سازمان بدانند به بهترین نحو به کار و فعالیت می پردازند و نتایج بسیار بالائی را بوجود می آورند، تعهد و تعلق عمیقی در ایشان ایجاد شده و از تمام شایستگیهای خود در مسیر سرآمدی سازمان بهره برداری می کنند.

حال نکته اساسی این است که چگونه کارکنان را شریک استراتژیک سازمان خود کنیم؟

بنظر می رسد در ابتدا نقش مدیریت باید به رهبری تغییر کند، مدیران حرفه ای نباید فقط با بهره کش از کارکنان و افزایش سود تنها منافع خود و سهامداران را دنبال کنند، کارکنان یا شراکای استراتژیک در آفرینش ثروت و رشدسازمان موثر بوده اند پس باید در منافع آن هم بنحو مناسب شریک شوند.

البته مدیران و سهامداران بدانند که این نگاه نه تنها منافع آنها را محدود نخواهد کرد، بلکه با افزایش انگیزش و شکوفائی سازمانی منافعی به مرتب بالاتر در سازمانها ایجاد می کند.

اخیرا بواسطه حضور در جوایز تعالی و سایر رویدادهای رقابتی شاهد بودم که یکی از بانکها و چند شرکت موفق بخش خصوصی و دولتی بواسطه انتخاب این رویکرد چقدر توانسته اند موفق و سرآمد باشند.

به امید آنکه همه مدیران بتوانند با تغییر رویکرد و نگاه خود و با ایفای نقش رهبری هدفمند و البته انتخاب و بکارگیری شرکای استراتژیک شایسته سازمانهای ایرانی را در سطح جهانی ارتقاء دهند. 

1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 امتیاز 5.00 (2 نظر)

امتیاز کاربران

Star InactiveStar InactiveStar InactiveStar InactiveStar Inactive

آقای ظریف در آخرین پست خود در فیس بوک در پاسخ به بدخواهان شعر بسیار زیبای زیر را نوشته اند، این شعر زیبا و آموزنده است و وصف حال این روزگار است که نمی توان با حرف مردم زندگی خود را تنظیم کرد:  

اگر در جهان از جهان رسته‌ای است،

در از خلق بر خویشتن بسته‌ای است

کس از دست جور زبانها نرست

اگر خودنمای است و گر حق پرست

اگر بر پری چون ملک ز آسمان

به دامن در آویزدت بد گمان

به کوشش توان دجله را پیش بست

نشاید زبان بداندیش بست

فراهم نشینند تردامنان

که این زهد خشک است و آن دام نان

تو روی از پرستیدن حق مپیچ

بهل تا نگیرند خلقت به هیچ

چو راضی شد از بنده یزدان پاک

گر اینها نگردند راضی چه باک؟

بد اندیش خلق از حق آگاه نیست

ز غوغای خلقش به حق راه نیست

ازان ره به جایی نیاورده‌اند

که اول قدم پی غلط کرده‌اند

دو کس بر حدیثی گمارند گوش

از این تا بدان، ز اهرمن تا سروش

یکی پند گیرد دگر ناپسند

نپردازد از حرف گیری به پند

فرومانده در کنج تاریک جای

چه دریابد از جام گیتی نمای؟

مپندار اگر شیر و گر روبهی

کز اینان به مردی و حلیت رهی

اگر کنج خلوت گزیند کسی

که پروای صحبت ندارد بسی

مذمت کنندش که زرق است و ریو

ز مردم چنان می گریزد که دیو

وگر خنده روی است و آمیزگار

عفیفش ندانند و پرهیزگار

غنی را به غیبت بکاوند پوست

که فرعون اگر هست در عالم اوست

وگر بینوایی بگرید به سوز

نگون بخت خوانندش و تیره‌روز

وگر کامرانی در آید ز پای

غنیمت شمارند و فضل خدای

که تا چند از این جاه و گردن کشی؟

خوشی را بود در قفا ناخوشی

و گر تنگدستی تنک مایه‌ای

سعادت بلندش کند پایه‌ای

بخایندش از کینه دندان به زهر

که دون پرورست این فرومایه دهر

چو بینند کاری به دستت درست

حریصت شمارند و دنیا پرست

وگر دست همت بداری ز کار

گدا پیشه خوانندت و پخته خوار

اگر ناطقی طبل پر یاوه‌ای

وگر خامشی نقش گرماوه‌ای

تحمل کنان را نخوانند مرد

که بیچاره از بیم سر برنکرد

وگر در سرش هول و مردانگی است

گریزند از او کاین چه دیوانگی است؟!

تعنت کنندش گر اندک خوری است

که مالش مگر روزی دیگری است

وگر نغز و پاکیزه باشد خورش

شکم بنده خوانند و تن پرورش

وگر بی تکلف زید مالدار

که زینت بر اهل تمیزست عار

زبان در نهندش به ایذا چو تیغ

که بدبخت زر دارد از خود دریغ

و گر کاخ و ایوان منقش کند

تن خویش را کسوتی خوش کند

به جان آید از طعنه بر وی زنان

که خود را بیاراست همچون زنان

اگر پارسایی سیاحت نکرد

سفر کردگانش نخوانند مرد

که نارفته بیرون ز آغوش زن

کدامش هنر باشد و رای و فن؟

جهاندیده را هم بدرند پوست

که سرگشتهٔ بخت برگشته اوست

گرش حظ از اقبال بودی و بهر

زمانه نراندی ز شهرش به شهر

غرب را نکوهش کند خرده بین

که می‌رنجد از خفت و خیزش زمین

وگر زن کند گوید از دست دل

به گردن در افتاد چون خر به گل

نه از جور مردم رهد زشت روی

نه شاهد ز نامردم زشت گوی

گرت برکند خشم روزی ز جای

سراسیمه خوانندت و تیره رای

وگر برد باری کنی از کسی

بگویند غیرت ندارد بسی

سخی را به اندرز گویند بس

که فردا دو دستت بود پیش و پس

وگر قانع و خویشتن‌دار گشت

به تشنیع خلقی گرفتار گشت

که همچون پدر خواهد این سفله مرد

که نعمت رها کرد و حسرت ببرد

که یارد به کنج سلامت نشست؟

که پیغمبر از خبث ایشان نرست

خدا را که مانند و انباز و جفت

ندارد، شنیدی که ترسا چه گفت؟

رهایی نیابد کس از دست کس

گرفتار را چاره صبرست و بس

1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 امتیاز 1.50 (4 نظر)

امتیاز کاربران

Star InactiveStar InactiveStar InactiveStar InactiveStar Inactive

" عینیت بخشیدن" و " قابل لمس نمودن"

مفهوم بسیار مهمی است که در تجاری نمودن خدمات و یا سرویسهای غیر مادی حائز اهمیت بالائی می باشد.

درنظر بگیرید مفهوم و یا خدمتی را می خواهید برای فروش عرضه کنید، اگر این مفهوم و یا خدمت جدید هم باشد کار سخت تر و مشکل تر می گردد.

خدمات و محصولات مالی ( بانک ، بیمه و بازار سرمایه ) و خدمات و سرویسهای حوزه IT از این دست به حساب می آیند.

این دسته از محصولات و خدمات برای مشتریان قبل از استفاده و بهره برداری غیر قابل لمس و بعضا نامفهوم بنظر می رسند.

در این هنگام باسد از کلیه امکانات مانند نمونه سازی تبلیغاتی و یا به طرق دیگر از جمله شبیه سازی نسبت به عینی سازی این دسته از محصولات و خدمات اقدام نمود.

بهترین روش استفاده از تکنیکهای چند رسانه ای و یا مشابهت سازی با محصولات مشابه قبلی و ارائه خدمات بیشتر از آن طریق است .

درنظر بگیرید بخواهیم بیمه نامه جدیدی طراحی و به بازار عرضه کنیم و یا ابزار مالی جدیدی طراحی و عرضه گردد، کار بسیار سخت است، چگونگی عینی سازی در فرآیند تجاری سازی بسیار مشکل می گردد! 

1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 امتیاز 5.00 (1 نظر)

امتیاز کاربران

Star InactiveStar InactiveStar InactiveStar InactiveStar Inactive

به نقل از دکتر محمود سریع القلم

انسان عقلائی باید:

1.        در روز حداقل یکبار بگوید « من نمی دانم »

2.        کمتر از کسی تقاضائی داشته باشد و عمدتا به همت، فکر، برنامه­ریزی و زحمات خود اتکا کند.

3.        در موضوعاتی که اطلاعات کلی دارد، اظهارنظر نکند.

4.        دغدغه کانونی زندگی او، بهترین عملکرد در حرفه­اش باشد.

5.        به استقبال کسی برود که با او تفاوت یا حتی تضاد فکری دارد.

6.        بدون اجازه قبلی از کسی، سخن او را به شخص دیگری بازگو نکند.

7.        با رعایت حروف اضافه و با نهایت دقت، « نقل قول» کند.

8.        زباله در خیابان نریزد و از اتومبیل به بیرون پرت نکند.

9.        دائما در حال تغییر و بهتر شدن باشد، به طوری که اطرافیان تغییر را احساس کنند.

10.    از اینکه دیگران را به خود و افکار خود دعوت کند، چه مستقیم ، چه غیر مستقیم پرهیز کند.

11.    برای محیط جنگل که به مه، نم نم باران و رنگهای زنده آمیخته شده، وقت بگذارد.

12.    این ظرفیت را در خود ایجاد کند که واکنش به دیگران را حتی تا پنج سال به تاخیر اندازد.

13.    حدود 10 درصد از وقت و انرژی و تخصص خود را رایگان صرف جامعه کند.

14.    در حرفه­ای که تخصص ندارد، مسئولیت نپذیرد.

15.    خوشبختی را با راحتی و مصرف­گرایی مساوی نداند.

16.    هر دو سال یکبار، با ارزیابی کارها و رفتارهای خود به اشتباهات گذشته پی­برده و خود را اصلاح کند.

17.    با عبارت « من اشتباه کردم » به صلح دائمی برسد.

18.    حریم شهروندان را رعایت کند: در نظم صفوف، خودپرداز، بانک، پارک کردن، نزاکت عمومی، عابر پیاده، صحبت آرام.

19.    آنقدر بر قوای فکری و روحی خود وقت گذاشته باشد تا نیاز به تایید و تمجید دیگران در خود را در یک دوره پنج ساله به صفر برساند.

20.    از رفتن به تئاتر به عنوان منبعی برای رشد و شکوفایی خود استفاده کند، چون تئاتر قدرتمندترین نمایش توانایی­های انسانهاست.

21.    در هر نوع تصمیم­گیری از خرید دمپایی تا مسایل جدی حرفه­ای، راههای مختلف را مکتوب کند، مطالعه کند، مشورت کند و با دقت 90 درصدی به نتیجه برسد.

22.    با عمل خود به دیگران نشان دهد، تفاوت میان هشت و هشت و یک دقیقه را می­داند.

23.    در روز حداقل از پنج نفر قدردانی کند؛ به خاطر نزاکت، اخلاق، دانش و خلاقیت آنها.

24.    قبل از قضاوت کردن در مورد فردی، حداقل 10 ساعت با او تعامل فکری رودررو برقرار کند تا با جهان او آشنا شود.

25.    « ناراحت شدن» از توانائی ها، ظرفیتها، و برتریهای دیگران را در خود به تعطیلی بکشاند.

26.    اجازه دهد افراد، سخن خود را تمام کنند.

27.    به موسیقی به عنوان یک منبع تمرکز، آرامش و خوداکتشافی نگاه کند.

28.    حداقل 20 درصد وقت خود را صرف توسعه فکری، فردی اخلاقی و مدنی کند.

29.    در صحبت کردن، یک سوم سئوال کند و دو سوم قضاوت، بعد از پنج سال، پنج ششم سئوال . یک ششم قضاوت

30.    حداقل یک ساعت در روز مطالعه کند.

1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 امتیاز 5.00 (1 نظر)

مطالب تصادفی

بز خری کردن

26-06-1392

روزی ملانصرالدین تصمیم گرفت گاوش را به بازار ببرد و بفروشد پیش از رفتن به بازار آب و علف خوبی به گاوش داد و آن را به بازار برد ...

ادامه

اشتباهات مهلک برای صنایع کوچک

09-09-1393

موسسات تحقیقاتی مدیریتی مانند " هاروارد بیزینس مانیتور" همه ساله با بررسیهای میدانی ، علمی و مصاحبه با مدیران با تجربه تلاش می کنند تا به معرفی اشتباهات رایج بین...

ادامه
Go to top