امتیاز کاربران

Star InactiveStar InactiveStar InactiveStar InactiveStar Inactive

وید​ئوی پیوست ، برگرفته از سخنرانی استیو جابز است که حاوی نکات آموزنده ای است.

1. در مراسم فارغ التحصیلی بجای یک سخنرانی کاملا علمی ، از سخنرانی داستان گونه یک کارآفرین استفاده شده است، این می تواند به این معنا باشد که فارغ التحصیلان در صورتی موفق خواهند بود که راه عملی کردن علم را پیش بگیرند.

2. استیو جابز در سه داستانی که تعریف می کند به استفاده و تکیه بر حس شهودی تاکید می نماید. این نشان می دهد در کنار پشتکار و دانش، نیاز مبرمی به اعتماد به ندای درون وجود دارد.  

3. در مقابل مشکلات ندگی نباید از پا ایستاد و براحتی از میدان به در رفت.

مشاهده ویدئو

1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 امتیاز 5.00 (1 نظر)

امتیاز کاربران

Star InactiveStar InactiveStar InactiveStar InactiveStar Inactive

1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 امتیاز 0.00 (0 نظر)

امتیاز کاربران

Star InactiveStar InactiveStar InactiveStar InactiveStar Inactive

در ادامه مطلب قبلی موارد زیر قابل ذکر است :

1. بیش از 90 % اقتصاد ایران در قالب بنگاههای خرد ، کوچک و متوسط قابل تعریف و فعالیت هستند. برخلاف تصور عمومی که عمده صنعت کشور را در قالب بنگاههای بزرگ می شناسند لکن عمده صنایع ایران در رده MSME دسته بندی می شوند.

2. با وجود چنین جایگاهی ، توجه اندکی به این بخش شده است ، البته سازمانی مستقل ذیل وزارت صنایع عهده دار توسعه این دسته از بنگاهها در سطح کشور می باشد، لکن تمرکز اصلی بر ایجاد زیر ساخت است، آنهم ایجاد شهرکهای صنعتی ، بنابراین لازم است به شکلی جدی تر نسبت به این مقوله توجه و برنامه ریزی شود. در بسیاری از کشورها تقویت و توسعه این دسته از بنگاهها بار توسعه کشور را بر عهده دارد.

3. بسیاری از MSME با معضلات پسا تشکیل روبرو هستند، بدین معنا که مقدمات شکل گیری ، اختصاص زمین و سازوکار تشکیل را با مشکلات فراوان پشت سر می گذارند، لکن پس از تشکیل به دلیل اندازه بنگاه دریافت بسیاری از نیازمندیها برایشان مقرون به صرفه نیست و از این منظر آنها را با شکست مواجه می سازد.

4. در مدلهای تجربه شده موفق در سایر کشورها ، شرکتهای ارائه دهنده خدمات کسب و کار ( BDSP) ( Business Development Service Provider ) وظیفه حمایت از این بنگاهها را برعهده دارند که در نوشته بعدی به آنها خواهیم پرداخت.

1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 امتیاز 0.00 (0 نظر)

امتیاز کاربران

Star InactiveStar InactiveStar InactiveStar InactiveStar Inactive

در ایام سالگرد جنگ بیرحمانه ایران و عراق هستیم ، جنگی که بسیاری از منابع وسیع کشور و سرمایه های بی بدیل انسانی را از دست مردم ایران گرفت .

امیدوارم هیچ وقت در آینده ایرانیان روی جنگ را نبینند.

1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 امتیاز 5.00 (1 نظر)

امتیاز کاربران

Star InactiveStar InactiveStar InactiveStar InactiveStar Inactive

 یکی از مریدان حسن بصری ؛ عارف بزرگ ؛ در بستر مرگ استاد از او پرسید :

"مولای من! استاد شما که بود ؟ "

حسن بصری پاسخ داد :
..."صدها استاد داشته ام و نام بردنشان ماه ها و سال ها طول می کشد و باز هم شاید برخی را از قلم بیندازم ."
"کدام استاد تاثیر بیشتری بر شما گذاشته است ؟ "
حسن کمی اندیشید و بعد گفت :
"در واقع مهمترین امور را سه نفر به من آموختند،

اولین استادم یک دزد بود! در بیابان گم شدم و شب دیر هنگام به خانه رسیدم. کلیدم را پیش همسایه گذاشته بودم و نمی خواستم آن موقع شب بیدارش کنم. سرانجام به مردی برخوردم ، از او کمک خواستم ، و او در چشم بر هم زدنی ، در خانه را باز کرد.
حیرت کردم و از او خواستم این کار را به من بیاموزد. گفت کارش دزدی است ، اما آن اندازه سپاسگزارش بودم که دعوت کردم شب در خانه ام بماند.
یک ماه نزد من ماند. هر شب از خانه بیرون می رفت و می گفت : می روم سر کار ؛ به راز و نیازت ادامه بده و برای من هم دعا کن و وقتی بر می گشت ، می پرسیدم چیزی بدست آورده یا نه. با بی تفاوتی پاسخ می داد : " امشب چیزی گیرم نیامد. اما انشا ء الله فردا دوباره سعی می کنم. "
مردی راضی بود و هرگز او را افسرده ی ناکامی ندیدم. از آن پس، هر گاه مراقبه می کردم و هیچ اتفاقی نمی افتاد و هیچ ارتباطی با خدا برقرار نمی شد ، به یاد جملات آن دزد می افتادم : "امشب چیزی گیرم نیامد ، اما انشا ءالله ، فردا دوباره سعی می کنم ، و این جمله ، به من توان ادامه راه را می داد. "

"نفر دوم که بود ؟ "

"استاد دوم سگی بود ، می خواستم از رودخانه آب بنوشم ، که آن سگ از راه رسید. او هم تشنه بود .اما هر بار به آب می رسید ، سگ دیگری را در آب می دید ؛ که البته چیزی نبود جز بازتاب تصویر خودش در آب. سگ می ترسید ، عقب می کشید ، پارس می کرد.
همه کار می کرد تا از برخورد با آن سگ دیگر اجتناب کند. اما هیچ اتفاقی نمی افتاد . سرانجام ، به خاطر تشنگی بیش از حد ، تصمیم گرفت با این مشکل روبرو شود و خود را به داخل آب انداخت ؛ و در همین لحظه، تصویر سگ دیگر محو شد. "

حسن بصری مکثی کرد و ادامه داد:
"و بالاخره، استاد سوم من دختر بچه ای بود با شمع روشنی در دست، به طرف مسجد می رفت. پرسیدم:
خودت این شمع را روشن کرده ای؟

دخترک گفت: بله. برای اینکه به او درسی بیاموزم، گفتم :دخترم ، قبل از اینکه روشنش کنی ، خاموش بود، می دانی شعله از کجا آمد؟
دخترک خندید، شمع را خاموش کرد و از من پرسید: جناب! می توانید بگویید شعله ای که الان اینجا بود، کجا رفت ؟
در آن لحظه بود که فهمیدم چقدر ابله بوده ام! کی شعله خرد را روشن می کند؟ شعله کجا می رود؟ فهمیدم که انسان هم ما نند آن شمع، در لحظات خاصی آن شعله مقدس را در قلبش دارد ، اما هرگز نمی داند چگونه روشن می شود و از کجا می آید.
از آن به بعد، تصمیم گرفتم با همه پدیده ها و موجودات پیرامونم ارتباط برقرار کنم؛ با ابرها ، درخت ها، رودها و جنگل ها، مردها و زن ها. در زندگی ام هزاران استاد داشته ام . همیشه اعتماد کرده ام ، که آن شعله، هروقت از او بخواهم ، روشن می شود ؛ من شاگرد زندگی بوده ام

​​
و هنوز هم هستم.
آموختم که از چیز های بسیار ساده و بسیار نامنتظره بیاموزم ، مثل قصه هایی که پدران و مادران برای فرزندان خود می گویند
 
1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 امتیاز 5.00 (1 نظر)

مطالب تصادفی

هدف کجاست ؟

01-07-1389

كمانگير پير و عاقلي در مرغزاري در حال آموزش تيراندازي به دو جنگجوي جوان بود. در آن سوي مرغزار نشانه ي كوچكي كه از درختي آويزان شده بود به چشم...

ادامه

استقبال از آب

22-01-1392

استقبال از آب

عکسهای باز شدن آب زاینده رود و استقبال از آن توسط مردم اصفهان را در فایل زیر ببینید، یکی از عکسهای منتخب در اینجا آورده شده است. واقعا آب زاینده رود روحیه...

ادامه
Go to top